تو میدونی که دارم از چشمات میخونم اما بازم راهتو کج میکنی میری

تو میدونی چیه غم غریب قلبم اما بازم شالتو سر میکنی میری

من میدونم که از صدای خنده تو فریاده خستگی از این عشقه نگامه

تو میدونی که هر چی غم توی صدامه زیر سر اون چشمای مست و خماره

دارم میرم که بیش از این ندید نگیری مهر و محبت دل نازکه من رو

بازم بخند عشق پریشون شده ی من تو این قمار بی رحمیات از قلب من برد

بانوی دل فریب من کجا برم من وقتی که میبینم جایی جز پیشت ندارم

بگو دلت از چند طرف دلباخته مونده هر سمتو میبینم جایی پیشت ندارم

با این همه زیبایی های بی شمارت اخه چرا بی رحمه چشمای نجیبت

یه بار بیا خلاصم کن دلمرو له کن که دیوونه شدم از حره گرمای عجیبت

اگه به ذلفون بلند و تیره ی تو نرسم هم میگم که اشکالی نداره

گناه بخت کوتا ه و پریشو ن من خواست خدا بوده و هیچ راهی نداره